ظهور و سقوط فاشیسم در ایران؛
تطابق عملکرد جنبش سبز و جنبش های فاشیستی قرن معاصر
امیرحسین ثابتی: جنبش های فاشیستی دارای خصوصیات کم و بیش مشترکی هستند که همین امر موجب تمایز آنها با دیگر جنبش ها و حرکت های اجتماعی است.
خواسته های متضاد و ناهمگون، ناسیونالیسم افراطی، وعده های غیرعقلانی متوهمانه رهبران به پیروان، افراط در نادیده گرفتن حقیقت، بسیج توده ای، تلقین کثرت پیروان و در نهایت ناکامی در وصول به اهداف مطرح شده، اصلی ترین خصوصیات این جنبش هاست که نیم نگاهی بر وضعیت آلمان در عصر هیتلر، ایتالیا در عصر موسولینی، اسپانیا در عصر کابالرو و … موید این ادعاست. اگرچه لزوما تمامی این جنبش ها تطابق 100% با یکدیگر ندارند لکن خصوصیات مورد اشاره تا حد قابل توجهی در همه آنها به چشم می خورد و از این رو می توان با تدقیق در عرصه سیاسی کشور طی 20 ماه گذشته به نمونه کاملی از این مدل دست یافت بویژه آنکه همواره یکی از شرایط ظهور جنبش های فاشیستی، سرخوردگی بدنه این جریان از اوضاع خویش است که سعی می کند با پناه بردن به جریان متبوع جدید، ضمن هویت یابی مجدد در پی جبران تحقیرها و شکست های گذشته بر آید.
* * *
جریان سبز با هدایت میرحسین موسوی در حالی از اسفند ماه 87 کار خود را آغاز کرد که اصلی ترین بدنه این جنبش را اصلاح طلبان تشکیل می دادند. اصلاح طلبانی که از انتخابات دوم شوراهای شهر و روستا در سال 81، دیگر نتوانستند طعم پیروزی را در هیچ یک از عرصه های انتخاباتی بچشند و بدین ترتیب پس از شکست های سنگین در انتخابات مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم، در پی سامان دهی مجدد هواداران خود و جبران تحقیر سال های گذشته بودند.
از طرف دیگر در چنین شرایطی میرحسین موسوی در نخستین بیانیه خویش که در روزهای منتهی به نوروز 88 منتشر شد بر قانونگرایی، صداقت، پرهیز از افراط و تفریط، بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب، توجه به مستضعفین و ... تاکید کرد و بدین سان جریانی پا به عرصه انتخابات گذارد که تناقضات نظری و عملی آن کاملا مشهود بود. حمایت افراد و جریان های ساختار شکن همچون نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب، جبهه مشارکت و ... از میرحسین موسوی تناسب چندانی با ادعاهای وی مبنی بر بازگشت به آرمانهای انقلاب، اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی، توجه ویژه به مستضعفین و ... نداشت و شاید به همین علت بود که مواضع دوپهلو و متناقض وی در طول مدت قبل از انتخابات همواره یکی از پاشنه آشیل های وی و حامیانش به شمار می آمد.
اما با این اوصاف فروردین، اردیبهشت و خرداد 88 در حالی سپری شد که میرحسین موسوی توانسته بود طیف گسترده ای از منتقدین دولت نهم را در اردوگاه خویش جمع کند لکن حوادث بعد از 22 خرداد 88 آغازگر سلسله اقداماتی بود که معنای آنها در گذر زمان بیشتر آشکار گشت.
قبل از اعلام رسمی نتایج انتخابات ریاست جمهوری، میرحسین موسوی با صدور پیامی خطاب به هواداران خود از برگزاری جشن پیروزی خبر داد و به تبع آن جریان سبز منکر نتیجه اعلام شده از سوی وزارت کشور شد و در نخستین گام، "کتمان حقیقت" جریان سبز را به سمت و سویی هدایت میکرد که پیش بینی نهایی آن بسیار دشوار می نمود.
هر چند گذشت زمان و ریزش قابل توجه هواداران جنبش موسوم به سبز نشان می داد که حقیقت چیز دیگری است اما این ویژگی جریان سبز همانی بود که پیش از این نیز در دیگر جنبش های فاشیستی به کرات دیده شده بود، از جمله هیتلر و موسولینی که همواره بدنه اجتماعی خویش را "ناتمام" و "بیشمار" می پنداشتند و دقیقا همین عامل مشترک موجب کتمان بسیاری از حقایق توسط آنها در عصر خویش بود.
از سوی دیگر روز قدس محملی بود برای بروز گرایشات ناسیونالیستی افراطی کسانی که از فدا کردن جانشان در راه ایران سخن گفتند، هر چند شواهد متعددی از اقدامات ضد ملی این طیف وجود داشت اما مطرح کردن گرایشات افراطی ناسیونالیستی، ناخواسته شباهت های این جریان را با جریان های فاشیستی بیشتر می کرد و دقیقا در همین برهه بود که حسین بشیریه اپوزیسیون خارج نشین و استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه تهران که پیش از این شاگردانی چون سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده، محسن امین زاده و... را پرورش داده بود در گفتگو با نشریه اینترنتی لوگوس علنا به نقش دهی رادیکالی به منتظری اشاره کرد و خواستار بسیج توده ای سبزها توسط وی گردید. وی در این گفتگو اظهار داشت: "منتظری با رهبری جنبش سبز می تواند نقش مهمی در بسیج مردم ایفا کند" خصیصه ای که حرکت جریان سبز در پازل فاشیسم را کامل تر می کرد و بدین ترتیب یکی دیگر از ویژگی های ثابت جریان های فاشیستی (بسیج توده ای) این بار توسط ایدئولوگ شهیر جریان تجدیدنظر طلب مطرح می شد و وی خواستار اجرای این مهم از حسینعلی منتظری شده بود.
از دیگر مواردی که طی فتنه پس از انتخابات همواره موجب سردرگمی رهبران و بدنه جریان سبز گشت، خواسته های متناقض بود. بگونه ای که افرادی همچون مرحوم منتظری در نهایت نوع مطلوب حکومت را حکومت دینی آن هم "ولایت فقیه" می دانستند اما از سوی دیگر افرادی همچون عبدالکریم سروش قائل به جدایی قطعی و کامل دین و سیاست از یکدیگر بودند.
این در حالی بود که شعار "جمهوری ایرانی" نیز در این برهه بیش از همیشه در میان هواداران این جریان به گوش می خورد و از طرف دیگر برخی گروهک های اپوزیسیون چپگرای خارج از کشور نیز با صدور بیانیه های متعدد خواستار ادامه تحرکات فتنه گران و در نهایت برپایی یک نظام جمهوری شبه سوسیالیستی بودند، خواسته هایی که عملا جریان سبز را به "مجمع الاضداد" مبدل کرده بود و اثبات این مدعا نیز اظهارات عبدالکریم سروش در گفتگو با سایت گویا نیوز است که به صراحت تصریح می کند: "واقعيت اين است که در درون جنبش سبز هم دينداران و هم غيردينداران، چپها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتيه وجود دارند و اين را نه میتوان انکار کرد و نه میتوان مخفی نگاه داشت" و از قضا همین خصوصیت از دیگر ویژگی های ثابت جنبش های فاشیستی در قرن حاضر بوده است. خواسته های متضادی که در نهایت نیز هیچ کدام از آنها عملی نمی شود و امروز که بیش از 20 ماه از 22 خرداد 88 می گذرد، این روند کاملا آشکار به نظر می رسد چرا که جریان موسوم به سبز نه تنها نتوانست جمهوری اسلامی را تغییر دهد، بلکه ابطال انتخابات نیز که کف خواسته های این جریان بود هیچ گاه به وقوع نپیوست و بدین ترتیب جریان مذکور با تلی از خواسته های عملی نشده خود روبروست.
مطالبات متناقضی که یکی از آنها نیز جامه عمل به خود نپوشانیده است و بدین ترتیب قدم به قدم یک جنبش فاشیستی در عرصه سیاسی کشور شکل گرفت. جریانی که به لحاظ کمیت و کیفیت شاید قابل قیاس با دیگر جریان های مشابه عصر حاضر در اسپانیا، آلمان، ژاپن، ایتالیا و ... نباشد لکن به لحاظ عملکرد، مشابهت های فراوانی بین آنها به چشم می خورد و در نهایت باید اذعان داشت آنچه که در این بین حتمی است، تعمیم سرنوشت دیگر جنبش های فاشیستی به جریان مذکور است که هم اکنون نیز می توان به خوبی مشاهده گر آن بود و آن هم زوال تمام عیار تمامی جریان های فاشیستی در عصر حاضر، از جمله در جمهوری اسلامی ایران است، جریانی که تولد آن با ایستادگی در برابر خواست اکثریت ملت آغاز شد و زوال آن نیز در همین مهم ریشه دارد.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : ظهور و سقوط فاشیسم در ایران, تطابق عملکرد جنبش سبز و جنبش های فاشیستی قرن معاصر, جنبش های فاشیستی دارای خصوصیات کم و بیش مشترکی هستند که همین امر موجب تمایز آنها با دیگر جنبش ها و حرکت های اجتماعی است, ,